روز ۱۹ نوامبر برابر با ۲۸ آبان ماه، روز جهانی پیشگیری از کودک آزاری و منع خشونت با کودکان است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بهداشت و درمان صنعت نفت ؛ این مناسبت به پیشنهاد فعالان "مقابله با آزار و خشونت علیه کودکان" در اجلاس جهانی زنان در سال 2000 روز 19 نوامبر تعیین شد زیرا مقارن با بیستم نوامبر روز تصویب کنوانسیون جهانی حقوق کودک بود. این موضوع سال ها در دستور مبارزات زنان پیشرو در این عرصه قرار داشت و از سال 2000 مستقیما" در تقویم مناسبت ها و مبارزات بساری از بخش های فعال اجتماعی قرار گرفت.کودک آزاری پدیدهای جهانی است که به دلایل گوناگون رو به گسترش است. بنا بر آمار سازمان بهداشت جهانی هر سال بیش از ۴۰ میلیون کودک در جهان مورد انواع آزارها قرار میگیرند. در کشور ما نیز کودک آزاری پدیدهای رور به افزایش است اما آمار رسمی در این مورد وجود نداردکه این خود مسئلهای قابل تامل و نشانهای از کم توجهی و کمکاری در این زمینه است.
کودک آزاری رفتاری است که از طرف بزرگسالان(والدین، سرپرستان، معلمان و افراد دیگر) نسبت به کودکان انجام می شود و به سلامت جسمی و روانی آنان آسیب می رساند.کودک آزاری در انواع گوناگون، جسمی، عاطفی یا روانی، غفلت، سوء استفاده و اشکال آن (جنسی، بهره کشی اقتصادی) صورت می گیرد. انواع کودک آزاری با تفاوت هایی که دارند، تاثیرات زیانبار مشترکی بر جای می گذارند.پیامدهای آسیب زای آنواع کودک آزاری به جنبه خاصی از رشد کودک، جسمی یا روانی، محدود نمی شود بلکه اثرات آن تا بزرگسالی ادامه می یابد و در بسیاری از موارد به چرخه کودک آزاری می انجامد و کودک قربانی آزار در کودکی، به آزارگر در بزرگسالی، تبدیل می شود.در سالهای اخیر به نوعی از کودک آزاری توجه شده که با سایر انواع کودک آزاری تفاوت دارد و آن کودک آزاری ساختاری است.
مهمترین ویژگی کودک آزاری ساختاری این است که بر خلاف سایر انواع کودک آزاری، کودک توسط فرد یا افرادی مورر آزار قرار نمی گیرد بلکه آسیبی که به کودک وارد می شود از ساختارهای اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی جامعه ناشی می شود. نمونه های این نوع کودک آزاری را می توان در حوزه اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی مورد بررسی قرار دارد.
در حوزه اقتصادی کار کودکان نمونه بارز کودک آزاری ساختاری است. کار کودک از این نظر آزار محسوب می شود که مانع دستیابی او به حقوق اساسی خود از جمله اموزش، بهداشت، سلامت، بازی و شادی است. در واقع اجبار کار کودک به کار توسط پدر و مادر صورت نمی گیرد بلکه شرایط نامناسب اقتصادی جامعه که محصول ساختار اقتصادی جامعه است، کار اجباری را به کودک تحمیل می کند. نمونه های دیگر کودک آزاری در حوزه اقتصادی، کودکان بازمانده از تحصیل، و ازدواج در سنین پایین است که هر دو به سلامت جسمی و روانی کودکان آسیب می رساند. در واقع بازماندن از تحصیل به دلایل اقتصادی یعنی در نظر گرفتن آموزش به عنوان یک کالا و نه یک حق اساسی. کالایی که کودکان محروم، نمی توانند از آن بهرهمند شوند.
در حوزه ی اجتماعی-فرهنگی می توان از آزارهایی که از نظام آموزشی و نه توسط معلمان و مدیران، بر کودکان وارد می شود، نام برد. مانند رقابت، آموزش مبتنی بر حافظه، نمرهگرایی، فضاهای نامناسب آموزشی، کمبود مدرسه، تعداد زیاد دانش آموزان در هر کلاس، آموزش در نوبت بعد از ظهر که با خستگی کودکان همراه است و دادن تکالیف درسی زیاد به کودکان که مانع استراحت و خواب کافی آن ها می شود.
این موارد از آن جهت آزار شمرده می شود که سبب اضطراب، فشار روانی، خستگی محرومیت از خواب و استراحت کافی و د رنتیجه کاهش سلامت جسمی و روانی کودکان می شود.نقش خانواده در کودک آزاری ساختاری چندگانه است:
– برخی خانواده ها به علت آگاهی کمتر از خطرات ناشی از فشارهای نظام آموزشی آنها را می پذیرند و هم آهنگ با مدرسه، آنها را تداوم می بخشند و در نتیجه کودکان بیشتر در معرض آسیب قرار می گیرند.بعضی خانواده ها به علت آگاهی بیشتر تا حدی این فشارها را تعدیل می دهند ودر نتیجه فرزندانشان آسیب کمتری می بینند.
– گروهی از خانواده ها نیز بجای حل مشکل در دور باطل پیدا کردن مقصر گرفتارند، این خانواده ها معتقدند که مدرسه آنها مجبور به تحمیل این فشارها به فرزندانشان می کند و مدرسه، به ویژه مدارس غیر انتفاعی به عنوان بخشی از نظام آموزشی انتظارات زیاد خانواده را سبب کاربرد این فشارها می داند، نمونه دیگر کودک آزاری ساختاری کودکان بازمانده از تحصیل، نه به علت شرایط نا مناسب اقتصادی بلکه به دلایل اجتماعی-فرهنگی است. کودکانی که به علت بیزاری از مدرسه ترک تحصیل می کنند و یا به دلیل نپذیرفتن فشارهای ناشی از نظام آموزشی از مدرسه اخراج می شوند. بازماندن از تحصیل به هر دلیل، اولین گام در راه رفتارهای پرخطر است به ویژه در مورد کودکانی که به دلایل غیر اقتصادی به مدرسه نمیروند و به کار نمیپردازند.تبعیض، بهویژه تبعیض جنسیتی که جنبه فردی ندارد و به فرهنگ تبدیل شده است نمونه دیگری از کودک آزاری ساختاری در حوزه اجتماعی-فرهنگی است.
این نوع تبعیض در خانواده، مدرسه، جامعه، به صورت نگرشهای تعمیم یافته و حتی گاه در قوانین نیز وجود دارد.پیشگیری و کاهش خشونتهای ساختاری به علت پیچیدگی این نوع کودکآزاری، دشوارتر از سایر انواع آزارهاست. آنچه مسلم است، بیشترین وظیفه و مسؤلیت در این زمینه بر عهده دولتهاست زیرا این نوع کودک آزاری، مسألهای اجتماعی است و ریشه در ساختارهای جامعه دارد. دولتها میتوانند با امکاناتی که در اختیار دارند با برنامهریزی اجتماعی در سطح کلان با فقر زدایی و بهبود شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جامعه در کاهش آن بکوشند.مشارکت همگانی راه دیگری برای کاهش این آزارهاست. پدیدههای اجتماعی از جمله انواع کودک آزاری، دلایل متعددی دارند و در نتیجه برای کاهش آنها نیز راههای متنوعی وجود دارد. مشارکت سازمانهای دولتی و غیر دولتی، مراکز علمی و پژوهشی، خانوادهها و خود کودکان عامل مهمی در کاهش انواع خشونت نسبت به کودکان است.آموزش نقش مؤثری در کاهش کودک آزاری دارد. بسیاری از آزارها حاصل ناآگاهی افراد آزارگر بویژه از پیامدهای کودک آزاری است.
– آموزش همگانی راهی مؤثر برای کاهش خشونت با کودکان است.
– با امید به دنیای بدون خشونت برای همه کودکان
– تلاش همگانی برای منع خشونت با کودکان
– مهر ورزی با کودکان وظیفه ما و حق کودکان است.
برای مشاهده فایل pdf به فایل ضمائم مراجعه فرمایید.